کنج آبی قلبم کجاست؟
درد دارد...به خدا قسم درد دارد وقتي
طعم رهايي را به كامت بچشاند...
طعم عاشقي و بي قراري و مستي را
هر چند كم
هر چند به اندازه ي شيرين شدن كام طفل نوپاي روح
بچشاندت...
نفس كشيدن ميان بهترين ها را روزيت كند
لذت تضرع و ناله و بندگي درگاهش را هر چند اندك
در خاطرت بنشاند...
وتو...
تو با غفلت هاي كودكانه ات
پا به پاي نفس تاتي كني!!
و كام از اين موهبت ها برگيري!!
اين هبوط...اين هجران ...اين نگاه كم فروغ محبوب
درد دارد
به خودش قسم درد دارد...
روحم تير ميكشد...
دعايم كنيد براي رسیدن به انتهاي اين دو واژه
رهايي و اخلاص...
همين.
+ نوشته شده در یازدهم بهمن ۱۳۸۹ ساعت توسط رها